مبتلا
من مبتلای تو ام و به این درد محکوم
_
امسال اصلا نفهمیدم کی پاییز رسید،نفهمیدم کی ۲۷ شهریور گذشت
انگار واسه شماها هم همینطوری بوده،چون ندیدم کسی خوش آمد بگه به پاییز،چه اینجا چه فضاهای دیگه
امروز با صاحب کارم هم بحثم شد،سر ناهار اومد یه حرف بد نثار معترضین کردن،چون باژار کلا خراب شده
نمیدونست که من کلا برگشتم نسبت به اون اعتقادات ۷ سال پیشم،منم نامردی نکردم از اول تا آخرشون رو شستم گذاشتم کنار و یه کم داد و بیداد کردیم و گذاشت از کارگاه رفت 🙄
اتفاقا خیلی دیر گذشت به من. هر روزش هزار سال
خدا رو شکر نیمه اول رو گذرندونیم:))
من که حوصله بحث سیاسی ندارم. هر جا حرفی باشه، اونجا نمیمونم :)
دل باید خوش باشه، پاییز بهانه‌اس.
۲۷ شهریور چه روزی بود؟
منم نمی‌فهمم این روزا چطور می‌گذره. انگار بین زمین هوام. جالبه بگم که دیروز ۵ مهر بود و تقویم روی میزم هنوز توی شهریور گیر کرده بود.
واقعا نفهمیدیم کی پاییز شد 🙂
اعتقادات هی عوض میشن ولی خداکنه خدا عوض نشه.
منم که همیشه منتظر اومدن پاییزم اصلا نفهمیدم ۷ روز ازش گذشته بود.
به نظرم خیلی نمیشه آدم عقایدش رو هرجایی بگه. منم چندوقت پیش توو آزمایشگاه داشتم ازمایش خون میدادم و با دخترای آزمایشگاه حرف اعتراضات شد بعد همه ی اونا کم حجاب بودن و فقط من تووشون محجبه محسوب میشدم بعد جالبه من کلی داشتم میگفتم بیچاره مردمو فقیر و نابود کردنو کلی حرفای دیگه بعد دیدم هیچکی هیچی نمیگه، تازه یکی میگه اونایی که ریختن بیرون وحشین، اون یکی میگه حداقل چرا سر این موضوع ریختن، باید سر هواپیمای اوکراین حداقل واکنش نشون میدادن. خلاصه من نتیجه گرفتم مردم متحدی نداریم! بعد که اومدم برای اطرافیانم داشتم تعریف میکردم که متحد نیست کسی با کسی و اینا، همه بهم گفتن نه عزیزم لابد دیدن حجاب داری ازت ترسیدن حرف بزنن:| خلاصه که اعتقاد دارم آدم اعتقاداتشو چه سیاسی چه دینی چه فکری جلوی هرکسی و هرجایی و هر مکانی نمیشه بیان کنه.