اینجا منم،با اندکی تفاوت با من بریم ببینیم چه خبره
۱۷ مطلب در مرداد ۱۴۰۱ ثبت شده است
گاو حیوانیست وحشی🐮😈 گاو حیوانیست وحشی🐮😈

گاو حیوانیست وحشی🐮😈


این گاو رو می‌بینی،نیگا قیافه بانمکش نکنید،وحشی تر،ترسناکتر،خطرناک تر از اینا نداریم،اونقد که من سوار دوچرخه باشم و نزدیک اینا بشم رامو کج میکنم میرم 😑

+لوکیشن:جنگل های گلستان

+داره میگه برو گم شو تا پاره پورت نکرده😈

۷
ای کاش ای کاش

ای کاش

کاشکی زندگی

چایی بود

می ریختی اش در دو فنجان کوچک

با دو حبّه قند

شیرین اش می کردی

و با کسی که دوستش داشتی

می نوشیدی اش...

+من توی حساب اینستا هم عاشقانه زیاد مینویسم،اونقد که یکی از دوستای خانمم این هفته تو جمع برگشت بهم گفت ملوچک یه جوری استوری بعضی وقتا میزاره انگار دیشب شکست عشقی خورده😅😂

+لوکیشن عکس:واشی احتمالأ 

+حس خوب فیلم زیر تقدیم شما:)

Keep Reading
۵
بخوان بخوان

بخوان

تو 

بخوان

بمان

برقص

که جان دهد این مرد دیوانه

+لوکیشن:در مسیر اوپرت(موش آبکشیده)

۰
بدون عنوان بدون عنوان

بدون عنوان

دیدی بعضی وقتا دلت میخواد یه کاری رو کنی،بلند میشی باز میشینی میگه ولش کن،هم میخوای هم تنبلیت میاد😐

حکایت امشب منه که دلم میخواد همین الان ماشین رو روشن کنم سه ساعت رانندگی کنم برم گدوک آش بخورم باز سه ساعت رانندگی کنم برگردم 😐من در همین حد دیوانه هستم


+ لوکیشن عکس: فیلیند(در مه مانده)

۱
بگذار بگذار

بگذار

بگذار همینجا

کنار همین آتش خاموش

همین ذغال یخ زده

منتظرت بمانم

+  این لوکیشن با فاصله سه ساعت از تهران با ماشین ،و بعدش ۳ ساعت پیاده روی و کوهنوردی سبک هستش،جایزه رسیدن به اینجا هم شنا و آبتنی توی آب مخوف سردشه

+ این هفته بارش شهابی هستش،از دستش ندین

فردا شب برید یه جای دنج به دور از آلودگی نوری کیفش رو ببرید

۰
جان جان

جان

کجا در انتظار من نشسته ای؟
من اینجا
درحال جان دادنم
+دلم واسه دوچرخه سواری تنگ شده،از اونایی که میخورم زمین،بلند میشم و دوباره یه مسیر بی راهه رو میام پایین:)
زندگی رو مث همین دوچرخه سواری میدیدم واسه خودم که هرجا زمین میخوردم دوباره بلند میشدم و سوار میشدم چون واسم راحت تر بود که اون مسیر رو سواره باشم تا پیاده
+دارم سعی میکنم دوباره کوتاه نویسی هام رو شروع کنم،البته این بار با مخاطبی خیالی
+ لوکیشین عکس: یه بی راهه ای واسه فرود از فیلبند
+ یه حال خوب هدیه من به شما با این فیلم:

یه برنامه بریزید با هم بریم اینجا رو:)
 
۰
شما جا من باشید چه میکنید😑 شما جا من باشید چه میکنید😑

شما جا من باشید چه میکنید😑

دیروز یه کارگر افغانی گرفتم،داداش یکی از همین کارگرامه

وقتی امروز سرکارگرم اومد بهم گفت آقا ملوچک میدونی این چی کاره بوده،و گفت هم خوشحال شدم هم بغض کردم 😶

استاد دانشگاه،مسلط به زبان انگلیسی،برنامه نویس،توی شرکت مخابرات افغانستان تکنیسن فنی بوده،خدمات مشتریان شرکت آیفون توی هند:)

اصن چرا همچین آدمی باید بیاد کارگری کنه،آهااااان یادم رفت بگم دو مدال کشتی آسیایی داره و عضو تیم ملی افغانستان بوده☹️

بخوام تقریبی بگم تحصیلات نیمی از کارگرام از من بیشتره😑


+لوکیشن عکس: یه گوشه ای از تهران

۱
ترس😶 ترس😶

ترس😶

این عکس مال یه سفر به یاد ماندنی بودش،شب من ۹ فسقل(ماشینم😅😁) رو روشن کردم و دل رو بزن به جاده
تقریبا ۶ ساعت یه کله رانندگی کردم،خمار خواب رسیدم به اینجا نه چادری نه چیزی کیسه خواب رو پهن کردم گرفتم خوابیدم،هرچی هم صدای سگ میومد من بی توجه بودم
صبح از گرمای آفتاب بیدار شدم سرم رو از توی کیسه خواب درآوردم چشتون روز بد نبینه😐
قششششنگ ترسیدم و خواب از کلم پرید،بابا اون سگ سیاه رو نیگا چه طور نگا می‌کنه اون پشت سریش که اصن از اون بدتر😶
۲
جاده جاده

جاده



تو باید برسی
که این جاده ی بی انتها
به انتهایش برسد:)
+ بی مخاطب
+ لوکیشن عکس: آبشار اوبن( واسه رسیدن به این آبشار 5 ساعت باید پیاده روی کرد)

۰
دماوند دماوند

دماوند

سال پیش توی همین تاریخ بود که دماوند رو رفتم بالا و توی ذهنم داشتم مسیر سازی میکردم که امسال با دوچرخه یه فرود داشته باشم از اونجا،ولی همه چیز به هم ریخت و الان هرکسی بهم بگه پاشو بریم دماوند میگم ولم کن حال داریا:)

من هرچی قله میرفتم به هوای دوچرخه بود،که گرفته شد ازم:(

این گوگل فوتو خیلی خوبه، قشنگ خاطراتت رو زنده می‌کنه با یادآوری اینکه سال پیش توی اون روز کجا بودی

یکی از نکات جالبی که دارم اینه با هیچ یک از تابلوهای قله ها عکس ندارم😂

لوکیشن عکس:بیخ گوش پناهگاه قله دماوند

+شاید من از محدود آدمایی باشم که یه صحنه رمانتیک فیلم می‌تونه اشکشو در بیاره😐

۰
تهوع تهوع

تهوع

سر صبحی ریختن توی کارگام،۳۰ تا کارگرافغانیم رو سوار اتوبوس کردن،خیلی قشنگ اون رئیسشون برگشت بهم گفت اینقد پول بدن ولشون کنیم همین الان:) 

چه قد راحت گفت،نه ترسی نه نگرانی از اینکه بخوام آمارش رو رد کنم،اینقد آروم بود که فکر کردم اینا اصن مأمور نیستن که سر این یه داستانی پیش اومد خودش😑

الانم یکی از کارگام زنگ زد چندتاشون پول دادن ولشون کردن،پول بهم بدین که بدم بهشون:)

+دونفر از کارگام نظامی پنجشیر بودن،برن اونور اعدامن☹️

+ حیف این عکس نبود که خورد به این پست

۰
رهایی رهایی

رهایی

این عکس رو خیلی دوست دارم خودم،من رو یاد روزایی میندازه که بعد تلاطم های سنگینی که توی زندگیم داشتم دوباره خودم رو جمع کردم و یاد گرفتم دل رو به جاده بسپارم:)
این عکس رو یه رهگذر به صورت یهویی گرفته بود ازم

لوکیشن: ساجل فرح

+ دروغ نگم به خودم که،دیگه سفر هم آرومم نمیکنه...، شاید هیچی الان آروم نکنه من رو...!

۰
لب پرتگاه لب پرتگاه

لب پرتگاه

بازی کنیم؟ وبلاگ‌هایی را که دنبال می‌کنید، بگذارید جلوی چشمتان. با عنوان‌های منتشرشده، یک شعر سه‌بخشی بنویسید. این شعر را «هایکو» هم می‌گویند:

بنویسید

دستام رو سفت بگیر که لب پرتگام

با درد صبر کن که دوا می فرستمت

 

شروع چالش از: بلاگ یا کریم

 

لوکیشن عکس: در مسیر آبشار اوبن

۴
بلاگ است دگر بلاگ است دگر

بلاگ است دگر

امشب داشتم بین وبلاگا میچرخیدم،از این وبلاگ به اون وبلاگ

چه قد همه عوض شدیم،همه تغییر کردیم هرکس به نحوی

ولی وبلاگ رو از همه جا ببشتر دوست دارم،احساس ها واقعیتر هستن انگار،بدور از سانسور:)

+حضور این همه زیر ۱۵ سال توی بیان جالب بود واسم،انگاری همینان که چراغ اینجا رو روشن نگه داشتن

+ لوکیشن: جنگل راش 

۳
دوام دوام

دوام

میدونی جریان چیه؟مشکل اینجاست خودم هم نمیدونم دقیقا جریان چیه:|
چند وقتی هست خاموش به بلاگ ها سر میزنم،لیست ها رو میبینم 
تقریبا هیشکی نیست دیگه،میدونم همه ی اونایی که قبلا مینوشتن مث من دلشون میخواد بنویسن دوباره ولی دستشون به نوشتن نمیره،مث منی که چند وقته میخوام پست اول رو بنویسم و پر از حرفم ولی پای کیبورد خالی میشم از حرف
قبلا چه قد راحت تر میتونستم چرت و پرت هام رو بنویسم

 

+ لوکیشن عکس: اوپرت

۸