جان
کجا در انتظار من نشسته ای؟
من اینجا
درحال جان دادنم
+دلم واسه دوچرخه سواری تنگ شده،از اونایی که میخورم زمین،بلند میشم و دوباره یه مسیر بی راهه رو میام پایین:)
زندگی رو مث همین دوچرخه سواری میدیدم واسه خودم که هرجا زمین میخوردم دوباره بلند میشدم و سوار میشدم چون واسم راحت تر بود که اون مسیر رو سواره باشم تا پیاده
+دارم سعی میکنم دوباره کوتاه نویسی هام رو شروع کنم،البته این بار با مخاطبی خیالی
+ لوکیشین عکس: یه بی راهه ای واسه فرود از فیلبند
+ یه حال خوب هدیه من به شما با این فیلم: