سایه
تو بخوان
از همان شبی که سایه ی غمـــ
سراسر من را در خود شست
_
این عکس رو خیلی دوست دارم خیلی
+خیلی دلم میخواد سه تار یاد بگیرم،حیف وقت ندارم تمرین کنم،استادشم هستا
تو بخوان
از همان شبی که سایه ی غمـــ
سراسر من را در خود شست
_
این عکس رو خیلی دوست دارم خیلی
+خیلی دلم میخواد سه تار یاد بگیرم،حیف وقت ندارم تمرین کنم،استادشم هستا
کلا عکسایی که میذاری>>>>>>
:))))))))
قشنگه :)
این عکس دوست دارید چون نشون میده زندگی رو یه سفر میدونید؟؟
جاهایی که شما هستین بهترینه برا تمرکز و تمرین:)
وقتی کلاس خط میرفتیم، استاد خط خودش میرفت کلاس سه تار:) همه سنی داخل کلاس بودن... از دست بچه ها سه تارش گذاشت رو میز که در امان باشه... بعد اتفاقی دست من خورد بهش و از رو تارهاش افتاد رو میز و صدا داد:( ... خیلی موقعیت بدی بود:/ .. خوشبختانه چیزیش نشد. استاد هم هیچ چی نگفت... ولی رفتم آب خوردم تا حالم یه کم بهتر شد:))
فک کنم دفعه بعدی که سه تارش آورد، سعی میکردم نزدیکش نشم:))))
چه عکسی..!
سه تار..
چه سازی!!
منم دوست دارم سنتور یاد بگیرم :)
دقیقا همینطور حساس بود:)... بنده خدا هیچ چی هم نگفت:/ ... حساسیت زدایی کردم براش:))))
راضی نبود هنرجوی خوبش از دست بده:))
کلا شخصیت آرومی داره، قیافم یه طوری بود خودش میدونست یه چیزی بگه گریم درمیاد:/ :)))
از اون جمع فقط خودم هنوز هنرجوش موندم:)
در راستای تهذیب نفس کمکش کردم هم کنترل خشم بود هم عدم وابستگی به تعلقات!:))))))
الان دارم اینطوری تحلیل میکنم:))...صرفا جهت خنده...
نه نقش نبود واقعا، حس بد و موقعیت بدی بود:)
بله مثل یه دوست هستن ایشون.
سفرتون تموم شد؟
هوا خیلی خنک شده بود این چن روز😁