آوار
از نو بسازی این دنیای ویرانه
من را
_
این دوروز تعطیلی سرکار بودم،ور دست یه مرد ۵۲ ساله بودم،اینقد از خاطراتش با دخترا و زنا گفت که حس کردم توی یه جمع پسرونه ۲۲ سالم، که رابطشون با دخترا جزو افتخاراتشونه،واقعا فک میکردم این تعریف کردنا مختص جوونا باشه نه میان سال ها😶 و منی که چه قد بدم میاد از این دست حرفا و ناچارن سر تکون باید بدم 😑
وقتی اژ سرکار بر میگردم معمولا به ماشینا دقت میکنم،به مسافرا و حدس میزنم شغلشون چیه
امروز باز یه دختر و پسر رو دیدم توی یه تاکسی نشستن و میخندن ،اینا رو چند بار دیگه هم توی همین حالت دیده بودم و همه ی بارها تاکسی خالی بود و فقط اینا مسافر بودن،فک کنم اینا اصن کار تموم میشه نمیفهمن خستگی کار چیه😐و چه قدم پولداز روزی ۸۰ تومن کرایه میدن ماشین دربست بگیرن 😁