می خواهمت چنانکه شب خسته خواب را می جویمت چنانکه لب تشنه آب را
محو توام چنانکه ستاره به چشم صبح یا شبنم سپیده دمان آفتاب را
بی تابم آنچنانکه درختان برای باد یا کودکان خفته به گهواره تاب را
بایسته ای چنان که تپیدن برای دل یا آنچنان که بالِ پریدن عقاب را
حتی اگر نباشی، می آفرینمت چونان که التهاب بیابان سراب را
ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی با چون تو پُرسشی چه نیازی جواب را
( قیصر امین پور)
__
گاهی وقتا با خودم فکر میکنم شاید من جزو همون دسته آدمایی باشم که ترجیح میدن همیشه تنها باقی بمونن که هیچ وقت این احساس عاشق بودن از وجودم از بین نره،این بی قراری بی هوا،دلتنگی های بی سبب دم غروب و این نگاه پر از خواهشی که به دریا و بیابان دارم و این ناگهانی دل رو به جاده سپردن ها. اگه از من بپرسن ملوچک چی هست جمله قبل رو بهشون میگم:) بله میدونم اینا همه نشونه های افسردگی شدیده:))
+ واسه شما هم عجیبه که یه نفر بی محبوب،عاشق باشه؟:) آخه به بازخورد خیلیا از نوشته هام و استوری هام میگم بی محبوب عاشقم میگن چرت و پرت نگو بگو کیه بریم بزنیمش:/