پنجره
من پنجره وار دوستت دارم
از آن پنجره های قدیمی
که میتوانی روی طاقچه اش
یک گلدان شمعدانی پیدا کنی
از آن ها که همیشه ی خدا
رو به داشتنت باز میشوند
حتی صد سال بعد از دوست داشتنت،
تو را به چشم نبینم
همه ی دیوار های محل میدانند
که به دل دارمت ...
اگر سالهای بعد از دوست داشتنت
بخواهی بیایی
مهم نیست ، تمامِ مدت ، بسته بودنم !
دیوارم اگر به یک نوازشت
تن از چهارچوبم نَکّنم
و با صدای جیر جیر استخوانم هایم
به سمت داشتنت
باز نشوم
باور کن ...
(مریم_قهرمانلو)
_
خیلی نیاز به نوشتن دارم،به خونده شدن و راهنمایی گرفتن ولی اصن حوصلش رو ندارم که حتی توضیح بدم موضوع چیه که کسی بگه این غلط رو کن،همین غلطی که خودت داری میکنی خوبه اصن آفرین
بچه ها ببخشید به وبلاگ هاتون سر نمیزنم،ممنون از این که پیگیر احوالم هستید