فرار
دلتنگ بودم
و تو
از ناکجا آباد آمدی
دلتنگی من دریا شد...!
دلتنگ بودم
و تو
از ناکجا آباد آمدی
دلتنگی من دریا شد...!
سلام
حواسم بهت هستا؛ پسر محکم باش, این یا اون, اصلا ارزش نداره و ندارن
دیدی به دردت میخوره به کارت میاد, برو سراغش دیدی ارزش نداره یا سرش جای دیگه گرمه بذارش کنار, به همین سادگی به همین خوشمزگی, خودت رو درگیر نکن, درگیر کنی راحت نمیتونی خلاص شیا
تن به حقارت هیچ وقت نده, چون تا آخر تحقیر میشیا و هیچ جوره نمیتونی سرت رو بلند کنیا
محکم باش, تو انتخابت خودت واسه خودت از هر کسی عزیزتر و محترم تر و مهم تر باشه
اول اینکه نگران نباش ، خدا حواسش بهت هست
دوم اینکه ، نیمه ی گمشده ی آدم شاید دیر پیدا شه ولی حتما پیداش میشه پس بیخودی زور نزن تا یکی دوستت داشته باش
سوم اینکه ، میدونستی چیزی که سخت بدست بیاد ،سخت هم از دست میره ؟
فرار نکن
برو جلو
روی هر چی و هر کی حساس شدی سر صحبتو در موردش باز کن
بریز بیرون تا معلوم شه فقط یه گزینه ای یا بیشتر
بهش فشار بیار برای مشاوره رفتن
غرور ت رو بزار کنار مرد.....تو نباید تا آخر عمرت علاف این غرور باشی....
بدونه چقدر سمی شدی
سمی میشه ....نشدم اون موقع وقت رها کردنه
ترکیب دو تا سم بد دواست ها .....دوا
مننمیدونم رابطه ی شما در چه حده و چجوریه ولی از یه چیزی مطمئنم اونم اینکه دخترا اینطورن که اگر ازدواجی باشن اصلا موقعیت رو از دست نمیدن و امروز رو به فردا نمیسپارن. طرفو میچسبن. ایشون که هی قول مشاور میده و نمیره، هنوز در ارتباط با فرد دیگه ست یا حداقل میدونه روش حساسی و براش مهم نیست، محل نمیده ولی وقتی تو هم میخوای محل ندی میچسبه دوباره، رک بگم به نظرم اصلا دلش باهات نیست و حتی شاید با فرد دیگه ایه. اگرم دلش هست برای ازدواج و اینا نمیخواد صرفا میخواد باشی چون دخترا از اینکه یکی اینجوری عاشقشون باشه لذت میبرن و خب اون داره لذتش رو میبره.
حالا برفرض که اونم اوکیه و شما رو میخواد و جواب مثبتم داد اما اگر شما از اونور امادگی تشکیل زندگی رو نداری یا اصلا روو انتخابت موندی به نظرم یه مدت مثلا دوماه کلا فاصله بگیر ازش و هر جمعی که اون تووشه. هیچ جوره نبینش بذار منطقی بتونی تصمیم بگیری. اینجوری هرجا باشه و شمام بری نمیتونی درست رفتار کنی و تصمیم بگیری. به نظر من برای نجات خودتم که شده دوماه هیچ ارتباطی نداشته باش بهش بگو سفر دورم نه اینکه قهر کنی باهاش. و دوری کمک میکنه منطقی تر فکر کنی.
سلام ملوچک
شرایط خیلی سختیه
اما بعضی سختیا رو باید تحمل کرد تا بعدا مدیون خودت نباشی
تا جایی که فکر میکنی تمام تلاشتو کردی صبر کن
جاهایی که لازمه صحبت کن و جاهایی که لازمه دورتر وایستا
خودت به مرور زمان یه تعداد نشونه میاد دستت که باهاشون تصمیم بگیری بری یا وایستی
گاهی بلاتکلیفی واسه اینه که هنوز سرنخ و نشونه هات کمه
حالا که واست ارزشمنده، بیشتر زمان بده
در کل هم به نظرم حرف زدن از احساسا مثل اینکه حس بدی دارم که بلاتکلیفم، بهتره از اینکه بخوایم با یه سری کار مث صبح بخیر نگفتن نشون بدیم چه احساسی داریم
اینجوری از سو تفاهما خیلی پیشگیری میشه
هر موقعم حالت بد بود اشکال نداره بیا اینجا بنویس
امیدوارم اتفاقای خوبی برات بیفته ملوچک مهربون
با حرف بیست و دو موافقم یه مدت ازش دور باش و سعی کن تو خلوت خودت منطقی فکر کنی ، هرچند که سخته ولی نتیجش بیرون اومدن از کلی تردیده.
تو اون مدتی که نمیبینش و باهاش ارتباط نداری و فکر کردی به یه نتیجه ای میرسی و بعد میری مرحله بعد😌
پسر چیکار میکنی
به قول دخترا قلبت اکلیلی شده؟
به خیر گذشته پس
این همون قبلیه؟
ملوچک چه طوری خوبی؟
امیدوارم درگیر غم و رنج نباشی
اگه هم هستی، زیاد نباشی...
خوب خدا رو شکر
منم در حال گذروندن زندگی
بیشتر مشغول موضوع پایان نامم
امیدوارم همیشه سلامت باشی