اینجا منم،با اندکی تفاوت با من بریم ببینیم چه خبره
امان گاه امان گاه

امان گاه

نبود مارا در این دنیا امان گاهی

جز آغوش تو

که رویایی بیش نبود


+ یادتونه سال پیش همین حوالی داستان اون دختره رو واستون گفتم و خیلی هاتون مشورت دادید؟یک هفته ای میشه بعد از یه عالمه بالا پایین وارد رابطه شدیم،هنوزم باورم نمیشه،ولی امشب ترسیدم...، ترسیدم ازش،ترسیدم چون دیدم میتونه من رو عاشق کنه،از عاشق شدنه نمیترسم ولی بعدش نزاره بره.....😞

وضعیت نظر دهی :
۳
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
  • ویــ ـانا
    ویــ ـانا
    ۶ , آذر ۱۴۰۲

    به به به سلامتیییی :)

  • مَلوچک
    مَلوچک
    ۱۸ , آذر ۱۴۰۲
    @ویــ ـانا قربانت ویانا:))
  • مهدیار (مترسک)
    مهدیار (مترسک)
    ۸ , آذر ۱۴۰۲

    عشق، مفهوم مقدسیه، بالاترین حسیه که یه انسان تو زندگیش می‌تونه تجربه کنه، امیدوارم عشق واقعی سر راهت قرار گرفته باشه و شیرینیش تا همیشه زیر زبونت بمونه و هیچ وقت جاش رو به طعم تلخ جدایی نده :)

    مبارکِ هم باشید ;)

  • مَلوچک
    مَلوچک
    ۱۸ , آذر ۱۴۰۲
    @مهدیار (مترسک) قربووووووووووووون شما
  • عبدالعظیم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شرونی
    عبدالعظیم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شرونی
    ۸ , آذر ۱۴۰۲

    من منتظر بودم بیای بنویسی : ما نیز یا علی گفتیم و..

    تو هنوز از عاشق شدنه میترسی ملوچ

  • مَلوچک
    مَلوچک
    ۱۸ , آذر ۱۴۰۲
    @عبدالعظیم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شرونی نه بابا هیچی شروع نشده:))
    حالا حالا منتظر شیرینی من باید باشی