این گاو رو میبینی،نیگا قیافه بانمکش نکنید،وحشی تر،ترسناکتر،خطرناک تر از اینا نداریم،اونقد که من سوار دوچرخه باشم و نزدیک اینا بشم رامو کج میکنم میرم 😑
+من توی حساب اینستا هم عاشقانه زیاد مینویسم،اونقد که یکی از دوستای خانمم این هفته تو جمع برگشت بهم گفت ملوچک یه جوری استوری بعضی وقتا میزاره انگار دیشب شکست عشقی خورده😅😂
دیدی بعضی وقتا دلت میخواد یه کاری رو کنی،بلند میشی باز میشینی میگه ولش کن،هم میخوای هم تنبلیت میاد😐
حکایت امشب منه که دلم میخواد همین الان ماشین رو روشن کنم سه ساعت رانندگی کنم برم گدوک آش بخورم باز سه ساعت رانندگی کنم برگردم 😐من در همین حد دیوانه هستم
+دلم واسه دوچرخه سواری تنگ شده،از اونایی که میخورم زمین،بلند میشم و دوباره یه مسیر بی راهه رو میام پایین:)
زندگی رو مث همین دوچرخه سواری میدیدم واسه خودم که هرجا زمین میخوردم دوباره بلند میشدم و سوار میشدم چون واسم راحت تر بود که اون مسیر رو سواره باشم تا پیاده
+دارم سعی میکنم دوباره کوتاه نویسی هام رو شروع کنم،البته این بار با مخاطبی خیالی
سال پیش توی همین تاریخ بود که دماوند رو رفتم بالا و توی ذهنم داشتم مسیر سازی میکردم که امسال با دوچرخه یه فرود داشته باشم از اونجا،ولی همه چیز به هم ریخت و الان هرکسی بهم بگه پاشو بریم دماوند میگم ولم کن حال داریا:)
من هرچی قله میرفتم به هوای دوچرخه بود،که گرفته شد ازم:(
این گوگل فوتو خیلی خوبه، قشنگ خاطراتت رو زنده میکنه با یادآوری اینکه سال پیش توی اون روز کجا بودی
یکی از نکات جالبی که دارم اینه با هیچ یک از تابلوهای قله ها عکس ندارم😂
لوکیشن عکس:بیخ گوش پناهگاه قله دماوند
+شاید من از محدود آدمایی باشم که یه صحنه رمانتیک فیلم میتونه اشکشو در بیاره😐
این عکس رو خیلی دوست دارم خودم،من رو یاد روزایی میندازه که بعد تلاطم های سنگینی که توی زندگیم داشتم دوباره خودم رو جمع کردم و یاد گرفتم دل رو به جاده بسپارم:) این عکس رو یه رهگذر به صورت یهویی گرفته بود ازم
لوکیشن: ساجل فرح
+ دروغ نگم به خودم که،دیگه سفر هم آرومم نمیکنه...، شاید هیچی الان آروم نکنه من رو...!
میدونی جریان چیه؟مشکل اینجاست خودم هم نمیدونم دقیقا جریان چیه:| چند وقتی هست خاموش به بلاگ ها سر میزنم،لیست ها رو میبینم تقریبا هیشکی نیست دیگه،میدونم همه ی اونایی که قبلا مینوشتن مث من دلشون میخواد بنویسن دوباره ولی دستشون به نوشتن نمیره،مث منی که چند وقته میخوام پست اول رو بنویسم و پر از حرفم ولی پای کیبورد خالی میشم از حرف قبلا چه قد راحت تر میتونستم چرت و پرت هام رو بنویسم